۱۶ شهریور ۱۳۹۸، ۱۰:۱۵

یادداشتی از رضا اسماعیلی

«آقاسی»زدگی در شعر آیینی

«آقاسی»زدگی در شعر آیینی

تب آقاسی شدن متاسفانه در سال های اخیر شاعران بسیاری را از مسیر شاعرانگی به مسیر انحرافی «دلبری از خلق» کشانده است؛ شاعرانی که جز ادا و ادعا و های و هیاهو چیز دیگری برای عرضه ندارند.

خبرگزاری مهر-گروه فرهنگ: رضا اسماعیلی؛ شاعر و منتقد ادبی

در عالم شعر و شاعری گاهی شاهد ظهور پدیده هایی هستیم که در آغاز در هیئت یک فرصت خودنمایی می کنند، ولی در ادامه به خاطر عدم بهره برداری هوشمندانه از آنها، به یک تهدید و آسیب دل آزار تبدیل می شوند. برای مثال گاهی یک شاعر با نبوغ و خلاقیت ذاتی خود به سبکی خاص در خوانش و اجرای شعر دست پیدا می کند که مورد اقبال و استقبال طیف وسیعی از جامعه قرار می گیرد. بخشی از جامعه ادبی اما به جای بهره برداری هوشمندانه از این فرصت، با کپی برداری، تکرار و تقلید ناشیانه از سبک خوانش و اجرای شاعر مورد نظر، این فرصت طلایی را به یک تهدید تبدیل می کنند.

پدیده «آقاسی زدگی» از جمله آسیب هایی است که فضای شعر آیینی ما را در سال های اخیر شدیداً تحت الشعاع خود قرار داده است. محمدرضا آقاسی از شاعران آیینی روزگار ما در زمان حیات خویش مُبدع سبکی حماسی در خوانش و اجرای شعر بود که شیوه ابتکاری او بسیار مورد استقبال قرار گرفت و باعث شهرت و محبوبیتی غیرقابل تصور برای او در میان مردم شد. بعد از درگذشت آقاسی، بسیاری از شاعران آیینی به سودای تکیه زدن بر کرسی شهرت و محبوبیت او، به جای تامل در راز موفقیت این شاعر مردمی و الگوبرداری شایسته و خلاقانه از شیوه شعرخوانی اش، متاسفانه با کپی برداری و تقلید صرف، به بازتکثیر آقاسی پرداختند و به جای تکثیر صدای خود، حنجره های خویش را وقف بازتولید لحن و صدای آقاسی کردند.

تب آقاسی شدن متاسفانه در سال های اخیر شاعران بسیاری را از مسیر شاعرانگی به مسیر انحرافی «دلبری از خلق» کشانده است. شاعران یکدست و یکنواختی که جز ادا و ادعا و های و هیاهو چیز دیگری برای عرضه کردن ندارند و از مسیر خلاقیت ادبی دور افتاده اند. شاعران از خود بیگانه ای که بی هیچ خلاقیتی آقاسی را ناشیانه تقلید می کنند و روز به روز از ذات شاعرانه خود دور می شوند. دقیقه ای که از نظر این شاعران آقاسی زده به دور مانده است، این است که هیچ گاه فتوکپی برابر اصل نمی شود. به شهادت تاریخ، مردم برای هنرمندی کلاه خویش را از سر بر می دارند که جوهره هنرش «صداقت» باشد. هنرمندی که عریان و بی نقاب در مقابل مردم بایستد و به قول سهراب «دانه های دلش» از ورای جان زلالش پیدا باشد. رمز موفقیت آقاسی نیز این بود که سیمای خودش را در آیینه شعرش به تماشا گذاشت و ذات شاعرانه خودش را روایت کرد. آقاسی در مقابل مردم بی نقاب ایستاد و هرگز برای شهرت و محبوبیت ادا و شکلک در نیاورد. این دقیقه ای است که مقلدان آقاسی باید بیشتر به آن بیاندیشند.

جان کلام آنکه با تقلید و تکرار هرگز نمی توان به جایی رسید. باید آیینه بود و آیینگی خود را به تماشا گذاشت تا در حافظه روزگار «حافظ» شد – اینچنین باد.

نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند

نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاه داری و آیین سروری داند

هزار نکته باریک تر ز مو این جاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند

کد خبر 4713045

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha